اسباب کشی
چه طولانی شده فاصله نوشتن هایم.....دلم لک زده که ساعتها بنشینم وبرایت بنویسم وهی ثبت کنم ....تاروزی روزگاری شاید چشمهای زیبای تو آنها را ببیند پسرم ، قهرمانم ...ای که همه داشته ونداشته های مرا توبه تنهایی جوابی هستی نیکو...دنیای من گرد آمده درچشمان پرازخنده ات...کاش مراصدایی بود تافریاد کنم حسی را که روزها وماه هاست مرادرخودش غرق کرده.. . وروجکم ، شیطونکم ما از تاریخ 92/11/23 تا همین امشب درگیر اسباب کشی بودیم و تو حسابی خوشحال بودی. سینا در حال زحمت کشیدن از همه بیشتر تو خسته شدی پسر مامان كوچك رويايي ِ من دنيا اگر خودش را ب...
نویسنده :
مامان عاشقت
0:36